در وصف حال دختر پیامبر سلام الله علیهما آوردهاند. "ما زالت بعد ابيها مُعصبة الرأس، ناحِلة الجسم، منهدّة الركن، باكية العين" (بحار الانوار جلد 43) شهید مطهری در توصیف این عبارت میگوید: "زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابهای ( پارچهای که از به خاطر سر درد به سر میبندند) را که به سر بسته بود از سر باز کند، روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوانتر میشد. بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمی گریان دیدند.
سخنرانی مکتوب
والاترين فضيلت حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان حضرت امام(ره)
راجع به حضرت صديقه عليهاالسلام، خودم را از هر ذكرى قاصر مىدانم. فقط به اين روايت شريف که با سند معتبر نقل شده است، اكتفا مىكنم. حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد: فاطمه عليهاالسلام بعد از پدرش، 75 روز در اين دنيا نبودند و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت. جبرئيل امين مىآمد و به ايشان تعزيت عرض مىكرد و مسايلى از آينده نقل مىفرمود. ظاهر روايت، اين است كه در اين 75 روز مراودهاى بوده است؛ يعنى رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است.
گمان ندارم كه غير از طبقهى اول از انبياى عظام دربارهى كسى اين طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل امين چنين رفت و آمدى داشته باشد. جبرائيل، مسايل واقع در آتيه و آنچه را كه به ذريه ى فاطمه عليهاالسلام مى رسيده است، ذكر مى كرده و حضرت امير هم آنها را مى نوشته است. حضرت امير، همان طورى كه كاتب وحى رسول خدا بوده است- و البته آن وحى به معناى آوردن احكام، با رفتن رسول خدا، تمام شد- كاتب وحى حضرت صديقه در اين 75 روز نيز بوده است.
مسألهى فرود آمدن جبرئيل، يك مسألهى ساده نيست؛ خيال نشود كه جبرئيل براى هر كسى امكان دارد بيايد و يك تناسب كامل بين روح آن كسى كه جبرئيل بر او وارد مى شود و مقام جبرئيل، كه روح اعظم است، لازم است. چه ما همچون اهل نظر قايل شويم كه قضيه ى تنزل جبرئيل، به واسطه ى روح خود ولى يا پيغمبر است كه روح ولى، جبرئيل را تنزيل مى دهد و تا مرتبه ى پايين وارد مى كند يا همچون بعض اهل ظاهر، بگوييم حق تعالى او را مأمور مى كند كه برو و اين مسايل را بگو، تا تناسبى بين روح اين كسى كه جبرئيل به نزد او مى آيد و بين جبرئيل كه روح اعظم است، نباشد اين معنا امكان ندارد. اين تناسب، تنها بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياى درجه ى اول بوده است؛ مثل رسول خدا، موسى، عيسى، ابراهيم و امثال اينها. اين تناسب براى همه كس نبوده است و بعد از اين هم، براى كس ديگرى واقع نشده است، حتى درباره ى ائمه هم من نديده ام كه چنين امرى وارد شده باشد.
طبق آن چيزى كه من ديده ام فقط براى حضرت زهرا عليهاالسلام وارد شده است كه جبرئيل به طور مكرر در طول 75 روز وارد مى شده و مسايل آتيه را كه بر ذريه ى او مى گذشته است، مى گفته و حضرت امير هم ثبت مى كرده است، شايد يكى از مسايلى كه گفته است، راجع به مسايلى بوده است كه در عهد ذريه ى بلندپايه ى او حضرت صاحب عليه السلام واقع مى شود كه مسايل ايران هم جزو آن مسايل باشد؛ ما نمى دانيم، ممكن است. در هر صورت من اين شرافت و فضيلت را از همه ى فضايل عظيمى كه براى حضرت زهرا ذكر كرده اند، بالاتر مى دانم؛ فضيلتى كه براى غير انبيا عليهم السلام، آن هم نه همه ى انبيا، بلكه براى طبقه ى بالاى انبيا عليهم السلام و بعضى از اوليايى كه در رتبه ى آنها مى باشند، براى كس ديگرى حاصل نشده است. و با اين كيفيت كه جبرئيل در طول هفتاد و چند روز مراوده داشته باشد، براى هيچ كس تاكنون واقع نشده است. اين فضيلت، از مختصات حضرت صديقه عليهاالسلام است.
امام خمينى در ديدار با گروهى از خواهران به مناسبت روز زن، تازيخ 11/ 12/ 62. صحيفه ى نور: ج 19، ص 278. با اندكى ويرايش.
صوت//
تحليل جالب آيت الله بهجت از وصيت حضرت زهرا ـ عليهاالسّلام ـبه اين كه شبانه دفن شود
اين كه حضرت زهرا ـ عليهاالسّلام ـ بعد از آن همه مظلوميت، در حال احتضار وصيت نمود كه شبانه دفن گردد،(1) كار عجيبى بود كه نظير كار پيغمبران ـ عليهم السّلام ـ است؛ زيرا كار كسى كه نزاع كند و مغلوب شود و كشته و شهيده گردد و عليه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببيند، و با اين حال راهى را پيدا كند كه خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به ديگران نشان دهد، به كار پيغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهى كه فكر بشر از فهم آن عاجز بود و آن اين كه وصيت نمود بدون تشييع شبانه دفن گردد.
اگر دستگاه حكومت و خلافت به فكرشان مى رسيد كه حضرت زهرا ـ عليهاالسّلام ـ چنين كارى را مى خواهد بكند، به منزل آن حضرت وارد مى شدند و از انجام آن جلوگيرى مى كردند.
بعد از دفن نيز راهى جز نبش قبر آن حضرت نبود كه حضرت امير ـ عليه السّلام ـ از آن جلوگيرى نمود و نتوانستند كارى بكنند.
پي نوشت:
1.بحار الانوار، ج 49، ص 192؛ اقبال الاعمال، ص 623؛ عيون اخبار الرضا، ج2، ص187؛ نهج الحق، ص270؛ رسالة حول حديث « سخن معاشر الانبياء لانورّث »، ص 28.
صوت//
حجتالاسلام پناهیان در نخستین شب عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) در حسینیه امام خمینی(ره) به موضع آبرو و جاه پرداخت و با بیان راههای کسب آبرو از طریق نیت نامشروع و عمل نامشروع گفت: کسانی که نه طرف حق را میگیرند و نه طرف باطل را اعتبار کسب میکنند.
وی در اینباره به جایگاه ابوموسی اشعری و میانه روی او در بین امام علی (ع) و معاویه اشاره کرد و گفت: این رفتار ابوموسی اشعری موجب اعتبار یافتن او نزد کوفیان شد و در جنگ صفین به عنوان حکم به امام علی(ع) تحمیل شد.
پناهیان با بیان اینکه لذت عزیز شدن در بین منافقین و کفار کورکننده و مست کننده است، افزود: جهنم مژده باد بر کسی که نهادهای بینالمللی او را تایید کنند!
وی با اشاره به داستانهایی از اسرای جنگ تحمیلی در اینباره گفت: آن اسیری که به خبرنگار گفت تا حجاب نداشته باشی به تو پاسخ نمیدهم میتوانست به بهانه جذب کردن محکم نایستد.
پناهیان با بیان داستانی از اسارت مرحوم ابوترابی مشهور به «سیدالاسراء» افزود: صلیب سرخ از ایشان چند بار پرسید که آیا شما شکنجه میشوید و او جواب نداد، سپس فرمانده بعثی او را احضار کرده بود و گفته بود تو که از ما نمیترسی، بیشترین کتک را از ما خوردهای، چرا نگفتی و مرحوم ابوترابی گفته بود ما دو مؤمن هستیم شکایت را پیش کافر نمیبریم.
وی ادامه داد: من از طرف کارگردانان عذرخواهی میکنم که چنین اسوههای را معرفی نکردند چرا که این داستانها عنادهایی که این روزها در میان مسلمانان وجود دارد را بر طرف میکند.
پناهیان در ادامه سخنرانی خود در جمع عزاداران حسینیه امام خمینی(ره) از مسئولیت آبرو بر روی دوش آبروداران، سخن گفت و تاکید کرد: همانگونه که مال و جان زکات دارد، آبرو هم زکات دارد اما برخی جان دادن برایشان بهتر از آبرو دادن است.
وی با بیان اینکه خرج کردن اعتبار از خرج کردن مال و جان سختتر است، با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) افزود: اگر کسی از طریق آبرو از کسی کمک نکرد، خداوند 3 حاجت از منافقین را جلوی تو قرار میدهد که آبرویت را برای آنها خرج میکنی و سپس آنها به تو نارو میزنند و در پیش خدا هم اجر نداری.
پناهیان همچنین با نقل روایتی از امام علی(ع) درباره گزیده شدن دو نفر گفت: یکی از آنها را عقرب زده بود بعد از دو ماه آنها را آوردند و امام علی(ع) به او گفت میدانی که حکمت نیش عقرب چه بود؟ در فلان جلسه دوستت یک طعنهای بر سلمان فارسی تو سکوت کردی که مبادا اعتبار دوستیتان از بین نرود در حالی که نه مالت و نه جانت در خطر بود و تنها رودربایستی کردی؛ آبروی سلمان [دوست ما] را حفظ نکردی.
وی افزود: اگر قومی در راه خدا آبرو قربانی کردند مومنانی «کالجبل الراسخ» میسازد و موجبات ظهور فراهم میشود.
حجتالاسلام پناهیان در ادامه سخنان خود با اشاره به فرازی از خطبه فدک حضرت زهرا(س)، گفت: حضرت زهرا(س) در این فراز رو به انصار کردند که شما که آبرو دارید چرا بر ظلمی که رفته چشمپوشی میکنید؛ نخبگان چرا اقدامی نمیکنید.
وی افزود: در روایت آمده است انصار همه سرها را پایین انداختند، گریه کردند اما کمک نکردند و غاصب حق حضرت علی و زهرا(س) جریتر شد و چون نخبگان آن هزینهها را نکردند و آبروداران از آبروی خود مایه نگذاشتند درب خانه حضرت زهرا(س) را آتش زدند.
صوت//
روضه مکتوب
برگرفته از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی
بدان که در روز وفات آن حضرت، اختلاف بسیار است واظهر نزد احقر آن است که وفات آن حـضـرت در سـوم جـُمـادى الاخـره واقع شده چنانکه مختار جمعى از بزرگان علما است واز بـراى مـن شـواهـدى است بر این مطلب که جاى ذکرش نیست.(۱) پس بقاى آن حـضـرت بـعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شـده اسـت کـه مـدت مـکـث آن مخدّره بعد از پدر خود در دنیا هفتاد وپنج روز بوده لکن توان وجـهـى بـراى آن ذکـر کـرد بـه بـیـانـى کـه مـقـام ذکـرش در ایـنـجا نیست ولکن خوب است عـمـل شـود بـه هـر دو طـریـق در اقـامـه مـصـیـبـت و عـزاى آن حـضـرت چـنـانـکـه فعلاً معمول است.
بـه هـرحـال؛ بعد از پدر بزرگوار خود در دنیا چندان مکث نکرد و پیوسته نـالان و گـریـان بـود، در آن مـدت قلیل، آن قدر اذیّت و درد کشید که خداى داند و اگر کسى تـأمـل کند در آن کلمات که امیرالمؤمنین علیه السّلام بعد از دفن فاطمه علیهاالسلام با قـبـر پیغمبر صلى اللّه علیه وآله وسلّم خطاب کرد، مىداند که چه مقدار بوده صدمات آن مظلومه. واز آن کلمات است:
«سـَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَظافُرِ اُمَّتِکَ عَلى هَضْمِها فَاحْفِهَا السُّؤ الَ وَاسْتَخْبِرْهَا الْح الَ فـَکـَمْ مـِنْ غـَلیـلٍ مُعْتَلَجٍ بِصَدْرِه ا لَمْ تَجِدْ اِلى بَثِّهِ سَبیلاً وَسَتَقُولُ وَیْحَکُمُ اللّهُ وَهُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ.» (۲)
حـاصـل عـبـارت آنـکـه امـیـرالمـؤمـنـیـن عـلیـه السـّلام بـا رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله و سـلّم مـىگـوید: «و به زودى خبر خواهد داد تو را دختر تـو بـه مـعـاونت و یارى کردن امت تو یکدیگر را بر غصب حق من و ظلم کردن در حق او، پس از او بـپـرس احـوال را چه بسیار غمها ودردهاى سوزنده که در سینه فاطمه علیهاالسّلام بر روى هـم نـشـسـتـه بـود کـه بـه کـسى اظهار نمىتوانست بكند و به زودى همه را به شما عرض خواهد کرد و خدا از براى اوحکم خواهد کرد واو بهترین حکم کنندگان است.»
شـیـخ طـوسـى بـه سـنـد مـعتبر از ابن عباس روایت کرده است که "چون هنگام وفات حضرت رسـول صلى اللّه علیه وآله وسلّم شد، آن قدر گریست که آب دیدهاش بر محاسن مبارکش جـارى شـد. گـفتند: یا رسول اللّه! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: گریه مىکنم براى فـرزنـدان خـود و آنچه نسبت به ایشان خواهند کرد. بَدانِ امّت من بعد از من، گویا مىبینم فـاطـمه دختر خود را بر او ستم کرده باشند، بعد از من و او ندا کند که یا اَبَتاه، و اَحدى از امـت مـن اورا اعـانـت نـکـنـد؛ چـون فـاطـمـه عـلیـهاالسّلام این سخن را شنید، گریست. حضرت رسول صلى اللّه علیه وآله وسلّم فرمود که گریه مکن اى دختر من، فاطمه علیهاالسّلام گفت: گریه نمىکنم براى آنچه بعد از تو با من خواهند کرد، ولیکن مىگریم از مفارقت تـو یـا رسـول اللّه صـلى اللّه علیه وآله وسلّم. حضرت فرمود که بشارت باد تو را اى دخـتـر مـن کـه زود بـه مـن مـلحـق خـواهـى شـد و تـو اول کـسـى خـواهـى بـود کـه از اهل بیت من به من ملحق مىشود." (3)
در کـتـاب (روضـه الواعـظـیـن) وغـیره روایت کردهاند که حضرت فاطمه علیهاالسّلام را مرض شدیدى عارض شد و تا چهل روز ممتد شد. چون دانست موت خود را اُمّ اَیْمَن واَسماء بنت عُمَیسْ را طلبید و فرستاد ایشان را که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام را حاضر سازند، چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام حاضر شد، گفت: "اى پسر عم! از آسمان خبر فوت من به من رسید و من در جناح سفر آخرتم، تو را وصیت مىکنم به چیزى چند که در خاطر دارم."
حـضـرت فـرمـود: "آنچـه خـواهـى وصـیـّت کـن اى دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسلّم" پس بر بالین آن حضرت نشست وهرکه را در آن خـانـه بـود، بـیرون کردند. پس فرمود که اى پسر عم! هرگز مرا دروغگو و خائن نیافتى و از روزى کـه بـا مـن معاشرت نمودهاى، مخالفت تو نکرده ام. حضرت فرمود که معاذ اللّه تـوداناترى به خدا و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و کریمتر و از خدا ترسانترى از آنکه تو را سـرزنـش کنم به مخالفت خود و بر من بسیار گران است مفارقت تو و لیکن مرگ امرى اسـت کـه چـاره از آن نـیـسـت، بـه خـدا سـوگـنـد کـه تـازه کـردى بـر مـن مـصـیـبـت رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلّم را و عظیم شد وفات تو بر من، پس مىگویم: اِنّا ا للّه وَ اِنـّا اِلَیـْهِ راجِعُون براى مصیبتى که بسیار دردآورنده است مرا و چه بسیار مرا و چه بـسیار سوزنده و به حزن آورنده است مرا، به خدا سوگند که این مصیبتى است که تسلى دهـنـده نـدارد و رَزیـّه اى اسـت کـه هـیـچ چـیـز عـوض آن نـمـىتـوانـد شـد؛ پـس سـاعتى هر دوگـریـسـتـنـد، پس امیرالمؤمنین علیه السّلام سر حضرت فاطمه علیه السّلام را ساعتى بـه دامـن گـرفت و آن حضرت را به سینه خود چسبانید فرمود که هرچه مىخواهى وصیّت بـکن که آنچه فرمايى به عمل مىآورم و امر تو را بر امر خود اختیار مىکنم؛ پس فاطمه عـلیـهـاالسـّلام گـفـت کـه خـدا تـو را جـزاى خـیـر دهـد اى پـسـر عـم رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسـلّم، وصـیـّت مـىکـنـم تو را اول که بعد از من اُمامه را به عقد خود درآورى؛ زیرا که مردان را چاره از زن گرفتن نیست. او براى فرزندان من مِثْل من است. پس گفت که براى من نعشى قرار ده زیرا که ملائکه را دیـدم که صورت نعش براى من ساختند. حضرت فرمود که وصف آن را براى من بیان کن؛ پـس وصـف آن را بـیـان کـرد و حـضـرت از بـراى او درسـت کـرد و اول نـعشى که در زمین ساختند، آن بود. پس گفت که باز وصیّت مىکنم تو را که نگذارى بـر جـنـازه مـن حـاضـر شـوند یکى از آنهايى که بر من ستم کردند و حق مرا گرفتند؛ چه ایـشـان دشـمـن مـن و دشـمـن رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلم هستند و نگذارى که احدى از ایـشـان و اتـبـاع ایشان بر من نماز کنند و مرا در شب دفن کنى، در وقتى که دیدهها در خواب باشد.(۵)
---------------------------------
۱ـ عـلامـه مـجـلسـى؛ در (جـلاء العـیـون) ایـن قول را اصح واَشْهَر میان علماى امامیه دانسته است. ر.ک: (جلاء العیون) ص ۲۷۹.
۱ـ عـلامـه مـجـلسـى؛ در (جـلاء العـیـون) ایـن قول را اصح واَشْهَر میان علماى امامیه دانسته است. ر.ک: (جلاء العیون) ص ۲۷۹.
۲ـ (الکـافـى) ۱/۴۵۹، بـاب (مـولد الزهرا علیهاالسّلام)، حدیث سوم؛ (روضه الواعظین) ۱/۱۵۲.
3ـ (الخصال) شیخ صدوق ۱/۲۷۲، باب الخمسه، حدیث ۱۵.
4ـ (روضه الواعظین) فتال نیشابورى ۱/۱۵۱.
صوت//